ابوالقاسم اسماعيلپور :
«بُنمايههاي اساتيري و حماسي شاهنامه» عنوان سخنراني دكتر ابوالقاسم اسماعيلپور، استورهشناس، است. اين سخنراني، كه بخش كوتاهي از آن در اينجا آمده است، در «درسگفتارهاي فردوسي» شهركتاب ايراد شده است.
بازتاب استورههاي شاهنامه در كهنالگوها
شاهنامه كاخ بزرگي است كه سنگ بناي آن از واژههاي ايران كهن شكل گرفته است. مهمترين موضوع شاهنامه، نمودار شدن استوره و اساتير كهن ايراني است. در آثار هنري، نقاشي و حتا در معماري ميتوان نمود استوره را ديد. اما اين نمود در شاهنامه به زيباترين شيوه، ديده ميشود. از سوي ديگر، بازتاب اساتير شاهنامه را در كهنالگوها بايد يافت. اگر ما استورههاي شاهنامه را بشناسيم، ميتوانيم با بكارگيري كهنالگوهاي پنهان در آن، به الگوهاي رفتاري ايرانيان دست بيابيم. براي نمونه، سياوش ميداند كه كشته خواهد شد، اما پيمان نميشكند. ايرانيان اگر با كسي پيمان ميبستند آن را نميشكستند، حتا اگر پيمان با دشمن باشد. از اينرو، استورهي سياوش بازنمودي از كهنرفتار ايرانيان است.
شاهنامه بُنمايههاي باستاني را نگاه داشته است
شاهنامه استوره نيست، حماسه است. زيرا در دوران استورهاي نوشته نشده است. تفاوت استوره با حماسه در اين است كه استوره كهنتر از حماسه است و نمادگونه (سمبوليك) است و با متافيزيك گره ميخورد. حماسه در زمانهاي نمود پيدا ميكند كه يك قوم، همبسته (:متحد) باشند. از اين رو حماسه پيوستگي ملي در يك دوران ويژه را پديد ميآورد.
شاهنامه يك اثر حماسي است كه استورهها را در خود جاي داده و بنمايههاي باستاني را نگاه داشته است. آرمان شاهنامه داستانپردازي نيست، بلكه بازگفتي از تاريخ ايران باستان است. ويژگي ديگر شاهنامه خردورزي است. فردوسي بر خرد در شاهنامه بسيار پافشاري كرده است. از اينرو، داستانهاي شاهنامه افسانه نيستند. بلكه نشاندهندهي خردورزي ايران باستاناند.
سوگنامههاي شاهنامه نيز درونمايهاي حماسي و بنمايههايي اساتيري دارند. از پايان هزارهي ضحاك، كه آن را هزارهي تيرگي و اهريمني مينامند و بدست فريدون به سر ميرسد، دوراني نوين آغاز ميشود كه در حماسهي ملي ايران و اساتير ايراني دوران مهمي است. شاهكارهاي داستاني «رستم و سهراب»، «رستم و اسفنديار» و «سياوش» در اين دوران آفريده ميشوند.
يكي از چهرههاي شاهنامه كه درونمايهي اساتيري دارد، رستم است. او بيش از 500 سال، از زمان منوچهر پيشدادي تا بهمن كياني، زندگي ميكند. رستم نماد دورانديشي و انديشهي پيران ايران باستان و نشاندهندهي خرد است. اما ناخواسته در برابر سهراب پسر خويش قرار ميگيرد. سهراب نماد جواني، سركشي و بيتجربگي است كه روح ناآرام و سركشي دارد. او ميانديشد كه زور بازو كاريترين ابزار پيروزي است. اما انديشهي رستم و دورانديشي او بر كارهاي خام سهراب ميچربد؛ و بدينسان سهراب قرباني نيرنگي ميشود كه كيكاوس و افراسياب بر سر راه او نهاده بودند. در اين سوگنامه كسي پيروز نبرد نيست. نه رستم و نه سهراب، هيچ يك پيروز نميشوند و هر دو بازندهي سرنوشتي آسمانياند.
به هر روي، فردوسي سرايندهاي جهاني است كه در آن به آيندهي انسان انديشيده ميشود. در اين جهان، چنين خواسته ميشود كه انسان پاكسرشت و نمونهي «انسان كامل» باشد. اين از شگفتيهاي جهان حماسي شاهنامه است. فردوسي پيامي براي انسان و جهان او دارد. پيام او چنين است: آزاده باش و در پيروزي روشنايي بر تاريكي و نيكي بر بدي بكوش، تا بتواني نماد پاكي و نيكي شوي.
امرداد
ثبت دامنه
|